انتخاب تو

ساخت وبلاگ
تو این مدت زندگی عادی دارم روزمرگی و یاد تو که باید فکر نکنم جاهای رفتم که تو می دونستی و درختهای سر به فلک کشیده  کنار رودخانه دربند

تو این مدت ی بار دیگه خواب تو دیدم و مهمان تو بودم در رویا

اما اون چیزی که وادار به نوشتنم کرد رویای دیشب بود

دیشب خوابی دیدم که خیلی سختی کشیدم خوابی عحیب و غریب پر از جاهای مخوف و زندانی بود جسم و روح قابل توصیف نبود

اما بعد از نجات بهم فرشته ها گفتن یا فکر می کردم فرشته ان چون مرد بودن

گفتن ی فرصت زندگی بهت میدیم هر موقعی که دوس داری دوباره بدنیا بیایی 

صدسال قبل یا صدسال بعد 

با خودم خیلی مرور کردم چقدر دوست دارم اینده رو ببینم تا می خواستم بگم اینده یادم اومد خانوادم نیستم باز گفتم مهم نیس اینده مهمتره من ی روزی اونا رو از دست میدم 

تا خواستم بگم اینده یاد تو افتادم اگه اینده می رفتم تو رو از دست می داذم حس عاشق شدن رو 

این حس با هیچی عوض نمیشه اینی که تو رو از دست بدم کفتم همون موقع قبل از دست دادن تو تا دوباره بسازم گفتن نمیشه گفتم حتی اگه بعدشم باسه که این حس باشه من الان رو می خوام می خوام فرزاد باشه بدون اون نه و من برگشتم به حال

.

اما امروز می بینم که با پسرت  هستی و من از یاد رفته ام چقدر غمگینم چقدر شکسته ام چقدر داغونم

سالگرد...
ما را در سایت سالگرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : lifeislike2 بازدید : 118 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 16:33